آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه سن داره

قند عسل های مامان

خرید های عید قند عسل

امسال بیشتر برای خرید با خاله محبوبه بیرون رفتیم. از بازار گل و بازارآسمان هفده شهریور و الماس شرق گرفته تا فروشگاه رفاه و اتکا و ویلاژتوریست و نمایشگاه و.... که البته یکبار هم با باباجون رفتیم نمایشگاه و کلی گشت و گذار و البته خرید هم کردیم. اما فکر کنم بیشتر از همه خرید ها این تنگ ماهی رو دوست داشته باشی و وقتی ازت میپرسم جایزه چی دوست داری میگی مامی یعنی ماهی.. برای عیدی شما، من و باباجون تصمیم گرفتیم اسباب بازی برات بخریم که یه روز با خاله جون رفتیم بازار زیتون و این اسباب بازی ها رو برات گرفتیم... اینم بقیه خرید های عید فسقلی ...
28 اسفند 1394

دور همی دوستای دوره دبیرستان مامان

دورهمی دوستای دوره دبیرستان مامان ، این بار خونه ما برگزار شد و محمدصدرا بعد کلی انتظار، نی نی های دوستای مامان رو دید و باهشون کلی بازی کرد. (توی این عکس شما منتظر دوستاتی...) اون روز خاله محبوبه جون اومد خونه و کلی به مامان کمک کرد . حدود 14 تا از دوستای مامان با نی نی هاشون اومدن خونه و بعد مدتها دیدارها تازه شد. شما با نی نی ها کلی بازی کردی و خوش گذروندی.اون روز هم به مامانا خوش  گذشت و هم به نی نی ها .. پی نوشت: اینجاهنوز اول ورود نی نی هاست که شما خجالت می کشیدی و اسباب بازی هات رو آوردی توی آشپزخونه پیش خاله محبوبه و خاله کمی بعد شما رو برد توی اتاق پیش بچه ها و با هم بازی کردین که یخت آب شد. ...
15 اسفند 1394

حرم مطهر رضوی

امروز مراسم تشییع تولیت آستان قدس ،آیت الله واعظ طبسی بود و آقاجون و مامانی همراه دایی و خاله و مامان بزرگ و بابابزرگ مهربون، عازم حرم بودند که ما هم فرصت رو غنیمت دونستیم و همراهشون رفتیم. حرم اولش خیلی شلوغ بود ولی کم کم خلوت شد و شما کلی همراه خاله که پایه شیطنت خوبیه  آب بازی کردی و با مامان بزرگ و بابابزرگ کلی توی حرم قدم زدی.   ...
14 اسفند 1394

دورهمی دوستان دانشگاه مامان خونه خاله مرضیه

خاله مرضیه بچه های دوره دانشگاه رو به صرف آش و دورهمی طولانی دعوت کرد که این دورهمی نزدیک 8 ساعت طول کشید. اونجا هم مامان و دوستاش بعد مدت طولانی همدیگر رو دیده بودن و کلی خاطره تازه شد. اولش خاله طیبه و آقا محمدصدرای خاله اومدن دنبالمون و با هم رفتیم خونه خاله مرضیه. اونجا بعد دیده بوسی و ...، نی نی ها رفتن توی اتاق آقا سلمان و کلی با هم بازی کردین. شما با بچه ها خیلی زود دوست شدی و برای همه شون بوس میفرستادی. با اسباب بازی های سلمان هم خوب بازی کردی مخصوصا سرسره اش رو. ...
13 اسفند 1394

محمدصدرا، کله پاچه، سرزمین عجایب و در آخر" من رای میدهم..."

گل پسرمامان امروز  بهش کلی خوش گذشت . اول صبح همراه بابا جون و عمو حسن و محمدجواد رفتین و کله پاچه و حلیم خریدین و بعد نون خوشمزه کنجدی ( چند وقته پسرم با باباجون میره نونوایی و کلی بازی میکنه و قدم میزنه... پسرم شده نان آور خانواده). بعد از این که صبحانه رو کنار هم خوردیم و شما اصلا با شکمت رودربایستی نداشتی و حسابی کله پاچه نوش جان کردی تصمیم گرفتیم بریم سرزمین عجایب. همراه عموحسن و محمدجواد و دایی امیر محمد رفتیم و اونجا کلی بازی کردیم و شما سوار اسب یا بقول خودت سوارعرعر شدی و توپ بازی کردی و با اردکها و بقیه وسایل بازی کلی خوش گذروندی. بعد از اونجا هم داشتیم می رفتیم تا رای بدیم (انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری بو...
7 اسفند 1394

محمدصدرا در سرزمین عجایب

از طرف محل کار باباجون به بابا، بلیط تخفیف 70 درصدی سرزمین عجایب داده بودن و این شد که اولین بار همراه عمو سعید و خاله زهرا و نی نی توی راهشون رفتیم اونجا و عمو سعید که خیلی اهل بازی و خانومش که ورزشکار بودند حسابی بازی کردیم و خوش گذشت.  سری بعد با خانواده بابا جون یعنی عمه فاطمه و امین آقا و محمدجواد و عمو رضا  و ام البنین و  معین کوچولو رفتیم و همگی کلی بازی کردیم و عکس های یادگاری هم گرفتیم، آخر شب، همگی رفتیم پیتزا دو در یک و پیتزای خوشمزه خودیم و شما همش میگفتی که ته دیگ میخوای و خیلی خوشمزه پیتزا ها رو میخوردی، البته باباجون برات سوپ هم گرفتند که خیلی دوست نداشتی... سری بعد با خانواده دایی مهدی رفتیم و ح...
4 اسفند 1394
1